اخلاق در آینیه ی سخنان مقام معظم رهبری
اخلاق
تحول اخلاقی
تحول اخلاقی، یعنی اینکه انسان هر رذیلت اخلاقی، هر اخلاق زشت، هر روحیه ی بد وناپسندی که موجب آزار دیگران یاعقب ماندگی خود انسان است،آن را کنار بگذارد و به فضایل و زیباییهای اخلاقی، خود را آراسته کند. در جامعه یی که حسد و بددلی وکینه نباشد، اگر کسانی صاحب فکرند، آن فکر را در راه توطئه برای دیگران و تقلب با دیگران و خدعه در کار دیگران به کار نبرند، اگر کسانی دارای سواد معلوماتند، آن را در راه ضرر زدن به مردم و کمک کردن به دشمنان مردم به کار نبرند، بلکه همه ی افراد انسان در یک جامعه، به یکدیگر خیرخواه باشند، به هم کینه نورزند، به هم عقد و حسد نداشته باشند، به بهای نابودی دیگران، زندگی خود را سروسامان ندهند و دست یافتن به همه چیز را نخواهند، این تحول اخلاقی است وحداقل قضیه است(1)گرفتاریهای دنیای بشر
یک نقطه ی برجسته ی دیگر، مسأله ی اخلاقیات و تزکیه ی نفوس است؛ که آن هم در آیاتی از قرآن مورد تأکید قرار گرفته است، و در حدیث نبوی معروف بین همه ی فرق اسلامی هم هست که بعثت لاتمم مکارم الاخلاق. ببینید، در آن جامعه یی که خلقیات -اخلاق حسنه و مکارم اخلاقی- رایج باشد، انسانها از اخلاق نیکو- از گذشت، برادری، احسان، عدل، علم و حق طلبی -برخوردار باشند، انصاف بین آنها باشد، صفات رذیله در میان آنها حاکم و رایج نباشد، در چه بهشتی زندگی خواهند کرد!امروز بشر، از همین چیزها رنج می برد. امروز گرفتاری های دنیای بشر، گرفتاریهای ناشی از طغیانهای سیاسی در عالم و طواغیت، به ریشه های اخلاقی برمی گردد.(2)
اگر خلقیات اسلامی-همان چیزهایی که در اسلام برای یک انسان فضیلت است،همان چیزهایی که به تعبیر روایات، جنود عقل است- رواج پیدا کند، مردم اهل صبر واستقامت باشند، اهل توکل و تواضع و حلم باشند،... این جامعه به بهشت و گلستان تبدیل می شود.(3)
تهذیب اخلاقی
مسأله ی تهذیب اخلاق، مسأله ی ساده زیستی، مسأله ی اعراض از زخارف دنیا را بایستی در حوزه های علمیه جدی گرفت. این طور نباشد که طلبه به خاطر خانه اش- که دو خیابان تا محل درس فاصله دارد- به فکر ماشین شخصی بیفتد. ماشین چیست؟ از اول، بنای کار طلبگی بر عسرت و بی اعتنایی به زخارف دنیوی بود؛ اما حالا فوراً به فکر بیفتیم که یک ماشین شخصی و یک خانه ی کذایی داشته باشیم! البته باید حداقل معیشتی وجود داشته باشد؛ طوری که انسان ذهنش مشغول آن چیزها نباشد و بتواند درسش را راحت بخواند و کار لازم و مورد توقع را انجام بدهد؛ اما این طور نباشد که طلبگی هم به چیزی مثل بقیه ی کارهای دیگری که بعضی می کنند-دنبال تجملات و دنبال زخارف و امثال اینها رفتن - تبدیل شود.این عیب خیلی بزرگی است که باید بشدت از آن جلوگیری شود.(4)ارزشهای اصلی جامعه
برخورداری از ارزشهای اخلاقی اسلام بدین معنی است که روح فضیلت و پرهیزکاری و وارستگی و بردباری و اجتناب از شهوات ممنوع و دوری از حرص و آز و دنیاطلبی و حق کشی و نامردمی و مال اندوزی و روی آوردن به خلوص و پاکی و پارسایی و دیگر خصلتهای اخلاقی در جامعه رواج یابد و به صورت ارزشهای اصلی به حساب آید.براین چهار ستون اصلی است که جامعه ی روبه رشد اسلامی شکل می گیرد و قوام و استحکام می یابد و استعدادها شکوفا و سرچشمه های نیکی و بهروزی جوشان می شود و جامعه ی اسلامی الگوی جذابی برای همه ی ملتها می گردد.(5)
خودسازی اخلاقی، یکی از بزرگترین وظایف دانشجویان
شما دانشجویانی که در این محفل هستید و همه ی دانشجویان در سرتاسر کشور، متوجه باشید که یکی از بزرگترین وظایف شما، خودسازی اخلاقی است. اخلاق خود را تکمیل کنید؛ شما جوانان این فرصت را دارید. دوران، دوران شماست، شما در دوران خوبی زندگی می کنید، در سایه ی حکومت قرآنی و فرهنگ اسلامی زندگی می کنید. بنابراین، از لحاظ روحی و معنوی، فرصت برای والا و شایسته شدن دارید؛ این فرصت را مغتنم بشمارید.علم باید در کنار اخلاق ، و پیشرفت صنعتی و علمی و مادی در کنار رشد اخلاقی باشد. توجه به خدا هم مایه ی اصلی رشد اخلاقی به حساب می آید.(6)هدف باید صراط الله باشد
هدف باید «صراط الله»باشد؛ «صراط الله العزیز الحمید»،«انک علی صراط مستقیم»،«ادع الی سبیل ربک». هدف تمام پیامبران، کشاندن مردم به صراط مستقیم است، و صراط مستقیم هم یعنی عبودیت؛ «و ان اعبدونی هذا صراط مستقیم».باید مردم را به عبودیت الهی که همان صراط مستقیم است؛ سوق بدهید. البته این عبودیت در زمینه ی اخلاق، در زمینه عمل فردی، در زمینه ی عمل اجتماعی کاربرد دارد، که وقتی بحث عمل اجتماعی پیش آمد، آن وقت بحثهای سیاسی، تحلیلهای سیاسی، تبیین سیاسی هم در حوزه ی کار شما قرار می گیرد...باید اخلاق بگویید، اخلاق سیاسی هم بگویید، اخلاق و معنویت هم بگویید، تحلیل سیاسی هم بدهید، دشمن درونی را - که نفس اماره یا شیطان رجیم است-معرفی هم بکنید، دشمن اجتماعی- که شیطان بزرگ با شیطانهای گوناگونند -آن را هم معرفی کنید، ایادی و اذناب شیطان را هم معرفی کنید.وقتی معنای عبودیت الهی این شد که انسان از «انداد الله» اجتناب کند و تبری بجوید، باید از همه ی اشکال آن تبری بجوید.
«اندادالله»، یک وقت نفس پلید انسانی است که درون اوست.(7)
اساس کار اخلاق است
تبلیغ دین و تبیین حقایق که وظیفه ی علما و مبلغین بزرگ اسلام است،امروز شامل همه ی اینهاست، اگر ما از لحاظ اقتصاد به بالاترین مقام برسیم، و از لحاظ سیاست،همین اقتدار و عزتی که امروز داریم، چند برابر بکنیم، اخلاقهای مردم ما،اخلاقهای اسلامی نباشد، در میان ما گذشت، صبر، حلم وخوش بینی نباشد، اساس کار از بین خواهد رفت. اساس کار، اخلاق است، همه ی اینها مقدمه ی اخلاق حسنه است-بعثت لاتمم مکارم الاخلاق-حکومت اسلامی برای این است که انسانها دراین فضا تربیت بشوند، اخلاق آنها تعالی پیدا کند، به خدا نزدیکتر بشوند و قصد قربت کنند.سیاست هم قصد قربت لازم دارد، مسایل سیاسی هم قصد قربت لازم دارد؛ آن که در مسایل سیاسی چیزی می گوید و آن که چیزی می نویسد، آن که تحلیل می کند و آن که تصمیم می گیرد، بایستی بتواند قصد قربت کند. قصد قربت چه زمانی است؟آن وقتی است که انسان مطالعه و بررسی کند؛ ببیند رضای خدا در این کار هست؟ اگر رضای خدا را در این کار دیدید، می توانید قصد قربت کنید.پس اول، احراز رضای خدا لازم است. ببینید چه قدر خط روشن است و چطور بعضی توجه نمی کنند!(8)
این راه امام است
امروز در سطح کشور، توصیه ی ما به عموم مردم- بخصوص کسانی که عشق و علاقه ی بیشتری به این انقلاب و محصول آن دارند- همین است و علاج و ضرورت قطعی را دراین میدانیم که بایستی آحاد مردم، ارتباطات و انس فردی و صحبت و مناجات با خدا را در خود تقویت کنند. این، راه امام است و هدایت الهی به دنبال این ارتباط و تماس با خدا میسر می شود؛ همچنان که دراین ده سال هم همین طور بوده است و شما جوانهای با اخلاص و پاکدل، این روحیه را در جبهه های گوناگون از خودتان نشان دادید و نتایجش را هم دیدید و همچنان که درس امام ما نیز این بود.یک بار از ایشان سؤال کردم که در میان دعاهای معروف، به کدامیک از آنها بیشتر انس یا اعتقاد دارید؟ ایشان بعداز تأملی فرمودند:«دعای کمیل ومناجات شعبانیه».وقتی که شما به این دو دعا مراجعه می کنید، با این که دعاهای دیگر هم -مثل ابوحمزه ی ثمالی و یا دعای امام حسین در روز عرفه و دعاهای فراوان دیگر-برقراری رابطه با خداست؛ اما دراین دو دعا و مناجات، حالت استغفار و انابه و استغاثه و تضرع به پروردگار را به شکل عاشقانه ی آن مشاهده می کنید. دعای کمیل هم مناجاتی با خدای متعال است و رابطه ی محبت و عشق میان بنده و معبود را ترسیم می کند و این همان چیزی بود که امام بزرگوار ما، روح و دل خود را ازآن روشن ومنور می داشت.(9)
مقابله با خواهشها، راه کمال انسان
عزیزان من! انسان در عالیترین شکل و متکاملترین نوع زندگی، آن انسانی است که بتواند در راه خدا حرکت بکند و خدا را از خود راضی کندو شهوات، او را اسیر خود ننماید. انسان درست و کامل، این است. انسان مادی که اسیر شهوت و غضب و هواهای نفسانی و خواسته ها و احساسات خود است، انسان حقیری است؛ هرچند هم به ظاهر بزرگ باشد و مقام داشته باشد. رئیس جمهور بزرگترین کشورهای دنیا و دارنده ی بزرگترین ثروتهای جهان که نمی تواند با خواهشهای نفسانی خود مقابله و مبارزه کند و اسیر خواهشهای نفسانی خود است، انسان کوچکی است. اما انسان فقیری که می تواند بر خواسته های خود فایق بیاید و راه درست را-که راه کمال انسان و راه خداست- بپیماید، انسان بزرگی است.(10)تحول اخلاقی در جوانان آسانتر است
امیدوارم این سال جدید که با چنین روزی آغاز می شود، برای ملت ما سال مبارک و به معنای حقیقی کلمه سال نیکی باشد. البته مبارکی یک سال برای یک ملت، فقط به جنبه های مادی آن سال نیست؛ گاهی جنبه های معنوی اهمیت بیشتری دارند. اگر ملتی بتواند یک تحول اخلاقی در خود به وجود بیاورد، اگر بتواند رذایل اخلاقی را از درون خود پاک سازی کنند و خود را به فضایل اخلاقی آراسته بسازد،حقیقتاً برای آن ملت عید است. شاید اساساً قرار دادن اعیاد- چه اعیاد ملی و چه اعیاد دینی و مذهبی-برای ایجاد چنین تحولهایی در درون انسانهاست.خوشبختانه در این سالهای اخیر، ملت ما از لحاظ معنوی پیشرفتهای زیادی کرده اند. اقبال به معنویات، اقبال به دین وعبادت، توجه به ذکر و حضور خشوع و به نماز روزه و به طاعت حق و تقرب به پروردگار در بین ملت ما، بخصوص جوانانمان رایج و شایع شده است؛ ولی تحول اخلاقی، فقط این نیست. شاید بشود گفت که تحول اخلاقی برای ملت، دشوارتر هم هست و به همین جهت، درباب تحول اخلاقی هم مخاطب اول و مسؤول اول جوانان هستند و که برای آنها همه ی کارها آسانتر و راحت تر است. دلهای جوانان، نورانی است و فطرتهای آنان، سالم و دست نخورده است. آلودگی آنان به زخارف و آلودگیهای دنیا، به بندهای گرانی که پول دوستی و مال دوستی و جاه طلبی و قدرت طلبی و این چیزها برپای انسان می زند، برای آنها خیلی کمتر است؛ لذا تحول اخلاقی در جوانان آسانتر است. البته میانسالها، بلکه کمسالها هم نباید از امکان تحول اخلاقی در خودشان مأیوس باشند.(11)
دلهای جوانان، نورانی است و فطرتهای آنان، سالم و دست
نخورده است. آلودگی آنان به زخارف و آلودگیهای دنیا، به بندهای گرانی که پول دوستی و مال دوستی وجاه طلبی و قدرت طلبی و این چیزها بر پای انسان می زند، برای آنها خیلی کمتر است؛ لذا تحول اخلاقی در جوانان آسانتر است...جوان، به طور طبیعی اهل هماوردطلبی است. بسیار خوب، هماورد موردعلاقه ی ما که می خواهیم جوانان با آن دست و پنجه نرم کنند، نفس اماره است که انسان را به پستیها و زشتیها دعوت می کند و او را از عروج و تکامل باز می دارد.جوانان باید در مقابل شهوات و هوسهایشان و در مقابل همه ی آن انگیزه هایی که آنان را به چنین رذایلی فرا می خواند، مقاومت کنند. جوانان در درجه ی اول قرار دارند و غیر جوانان هم همین طورند. برهمه واجب است، بر امثال من هم واجب است، بلکه بیش از دیگران واجب است.(12)تداوم انقلاب در گرو تعمیق معنویات و اخلاق اسلامی
نکته ی سومی که از آن دو نکته قطعاً مهمتر است، این است که انقلاب آن وقتی به صورت کامل تحقق پیدا می کند، که آحاد مردم حقیقتاً به مردم مسلمان و مؤمن تبدیل شوند. بخشی از اسلام، مربوط به عمل مردم است که نظام کلی اجتماعی و حرکت عمومی آنها را تصویر و ترسیم می کند و آنها را حرکت می دهد. بخش دیگر، مربوط به عقاید و کیفیات روحی و عمل شخصی مردم است. اگر انقلاب عظیم ما و نظام جمهوری اسلامی، با همه ی امکانات مادی و معنویش نتواند دلها و خلقیات مردم و حقیقت وجود آنها را، از آنچه که معلول تربیتهای غلط دیرین است، به مردم مسلمان متبدل کند، قطعاً موفق نشده و انقلاب واقع نگردیده است. انقلاب، انقلاب مردم است. انقلاب مناسبات اجتماعی واقتصادی، فرع بر انقلاب مردم است. تامردم منقلب نشوند، آن انقلاب اقتصادی و تغییر و تبدیل مناسبات اجتماعی و اقتصادی و سیاسی هم اصلاً تحقق پیدا نمی کند. مردم در اول کار بحمدالله یک انقلاب روحی پیدا کردند که حرکت بسیار مهمی بود و نتیجه اش همینی شد که می بینیم.اگر آنچه که واقع شد، ادامه پیدا نکند و تعمیق نشود و تعمیم نیابد و نسلی که رو به وجود است و نسلهای بعدی را فرا نگیرد و خدای نکرده اسم، اسلام و جمهوری اسلامی و حاکمیت منادیان اسلام باشد، اما واقع قضیه و متن زندگی مردم چیز دیگری باشد، این انقلاب قطعاً موفق نبوده و نیست. درآن صورت، از این که چنین چیزی پیش بیاید، به خدا پناه می بریم. نباید بگذاریم چنین چیزی رخ دهد. دشمن روی این نقطه کار می کند. تمام دستگاهها و تمام افراد، بخصوص علمای اعلام و روحانیون، بایستی روی تربیت نفوس مردم و تحقق انقلاب قلبی و اخلاقی در آنها، مخصوصاً در جوانان تلاش کنند.
البته دوران جنگ و شرایط خاص آن روزها، برای عده یی از جوانان این مملکت، یک انقلاب معنوی و حقیقی به وجود آورد. این وصیت نامه های شهدا که امام (ره) توصیه به مطالعه ی آن می کردند، به خاطر این است که هرکدامش نمایشگر انقلاب یک نفر آدم است.هرکدام از این وصیت نامه ها و خاطرات این جوانان را که انسان می خواند، تصویری از انقلاب یک نفر آدم را درآن می بیند و خودش منقلب کننده و درس دهنده است.ما باید این حالت را تعمیم بدهیم و این، ممکن است. اگر به طور صددرصد نسبت به همه ی افراد هم ممکن نباشد، نسبت به اکثریت مردم ممکن است.شرط اولش هم این است که در خود گویندگان و دعات به این هدف، انقلابی به وجود بیاید و خلقیات واخلاق و معنویت و ذکر و توجه و وصل و توکل و اعتماد و رابطه ی معنویشان با خدا تقویت بشود.
ما اول از خودمان هم باید شروع کنیم. واقعاً اگر در هر کدام از ما، خدای نکرده از این رهگذر، نقص و کمبود و خللی باشد، روی مردم تأثیر بد خواهد گذاشت. همه در نوشتن، گفتن، عمل کردن، بالا کشیدن شخصیتها، نزدیک کردن افراد و یا دور کردن آنها، باید این نکته ی اخیر را در نظر داشته باشیم.(13)
بسیج نمونه اخلاق اسلامی
شما بسیجیها باید به گونه یی رفتار کنید که احترام و محبت مردم جلب شود. شما باید نمونه ی اخلاق و تواضع و مهربانی و رعایت مقررات باشید. این فکر غلط باید از ذهنهای دیگران بیرون رود که بسیجی کسی است که مقررات را رعایت نمی کند، برعکس، آن کسی بسیجی تر است که مقررات را بیشتر رعایت می کند؛ به خاطر آن که این فرد بیشتر از همه برای نظام دل می سوزاند و مقررات، لوازم قطعی اداره ی درست نظام است.پس، در محیط کار و زندگی، حتماً اخلاق و مقررات و نظم و انضباط را رعایت کنید و بدانید که وجود شما برای انقلاب، یک ذخیره ی تمام نشدنی است. تا وقتی که انقلاب و نظام جمهوری اسلامی متکی به این احساسات و ایمانها و اخلاصهاست، هیچ دشمنی در هیچ سطحی قادر نیست به انقلاب و نظام جمهوری اسلامی ضربه وارد کند.(14)
شرایط رشد جامعه و اخلاق صحیح اسلامی
نکته یی که امروز در بحث زندگی رسول اکرم(ص) مورد نظر من می باشد، عبارت از این مطلب است که پیامبر اسلام برای آن که ارزشها و اخلاق اسلامی کاملاً در جامعه جا بیفتد و با روح و عقاید و زندگی مردم مخلوط و ممزوج بشود، فضای زندگی را با ارزشهای اسلامی آغشته می کرد.یک وقت کسی دستور می دهد یا توصیه می کند که مثلاً مردم حسن خلق و گذشت و صبر واستقامت در راه خدا داشته باشند و ظلم نکنند و دنبال اقامه ی عدل و داد باشند؛ یعنی توصیه و دستور دادن و تعلیم دادن مطرح است- که البته کار لازمی است و پیامبر اسلام هم تعلیم می داد یعلمهم و درس معرفت و زندگی به مردم می آموخت -اما یک وقت مطلب از یاد دادن بالاتر است؛ یعنی معلم کاری می کند و رفتاری درپیش می گیرد که این اخلاق و وظیفه ی اسلامی، در جامعه به شکل رنگ ثابت درمی آید، با عقاید غلط مردم به مقابله برمی خیزد، با احساسات جاهلی و ته مانده های رسوب کرده ی اخلاق غیراسلامی مبارزه می کند و مقابل می شود، به جامعه و مردم شوک وارد می کند و در مقاطع مناسب و با روشهای مناسب، کاری می کند که فضای جامعه و محیط زندگی مردم، با این صفت و اخلاق و روش خوب کاملاً ممزوج می شود.
اگر یک جامعه بخواهد رشد کند و اخلاق صحیح اسلامی را در خود به وجود آورد، محتاج همین روش است. شاید در چند آیه ی قرآن که «یزکیهم» پس از «یعلمهم» یا قبل از آن بیان شده است، مراد از تزکیه در این آیات همین مطلب باشد؛ یعنی پاک کردن و طاهر کردن و پیراسته کردن مردم؛ مثل طبیبی که به مریض خود فقط نمی گوید این کار را بکن و این کار را نکن، بلکه او را در محل مخصوصی قرار می دهد و آنچه را که او لازم دارد، به او می دهد و می خوراند و آنچه که برای او مضر است؛ از او باز می گیرد. پیامبر اکرم(ص)، چنین وضعیت و روشی را در طول بیست و سه سال نبوت دنبال می کردند؛ مخصوصاً در ده سالی که در مدینه زندگی می کردند و دوران حاکمیت اسلام و تشکیل حکومت اسلامی بود.(15)
یکی از پیامهای مهم بعثت، اخلاق است
باید خودمان را اصلاح کنیم، اخلاق خودمان را درست کنیم، خودمان را از لحاظ باطن، به خدا نزدیک کنیم، به عنوان یک فرد، مجاهدت شخصی بکنیم، آیات خدا را به دل خودمان بخوانیم و دل را به خدا نزدیک کنیم. این، وظیفه ی ماست. این، کمک خواهد کرد تا ما بتوانیم وظیفه یی را که در جنب مردم و در جنب جامعه داریم، به بهترین وجهی انجام بدهیم؛ و آحاد مردم هم منهای وظایف اجتماعی که برعهده ی همه هست و هیچ کس از وظیفه ی اجتماعی، خالی نیست، وظیفه ی فردی، وظیفه ی شخصی و اخلاقی را برای خودشان وظیفه ی مهمی بدانند.بنده احساس می کنم که ما احتیاج داریم که در زمینه ی اخلاق و تزکیه و تهذیب، بر روی نفوس خودمان و نفوس دیگران کار کنیم. نوسازی معنوی نظام اسلامی و ملت مسلمان ایران، این مجاهدت بزرگ را لازم دارد و این هم یکی از پیامهای مهم بعثت است.(16)
تخلق انسانها به اخلاق حسنه
چنانچه مقررات الهی مستقر شد؛ نظم متکی به اسلام به وجود آمد و عدالت اجتماعی تحقق پیدا کرد، هنوز یک هدف متوسط، یا در واقع یکی از مراحل راه طی، شده است. مرحله ی بعد آن است که مردمی که در این نظام، به آسودگی، بی دغدغه و با برخورداری از عدل زندگی می کنند، برای تخلق به اخلاق حسنه، فرصت و شوق پیدا کنند. این، آن چیزی است که من خواستم امروز روی آن تکیه بکنم و می خواهم این نکته را عرض بکنم که بعداز تشکیل حکومت، این هدف است. بلکه بعد از تشکیل نظام عادلانه و استقرار عدالت اجتماعی و حکومت واقعاً اسلامی، هدف این است. این، هدف بعدی است.انسانها باید به اخلاق تخلق پیدا کنند؛ که البته تخلق به اخلاق حسنه هم موجب تعالی و تکامل معنوی و روحی و معرفت برتر است و آن از مراحل انسان کامل است- ما هم خیلی نمی توانیم حتی درست درک بکنیم، همین قدر انسان، از اهلش و از بزرگان، چیزهایی شنیده است- مرحله یی که حالا به ما ارتباط پیدا می کند، مرحله ی اخلاق است-اخلاق، اخلاق- شما ببینید، این راست که پیغمبر فرمودند:«انما بعثت لاتمم مکارم الاخلاق». این حدیث از طرق فریقین -فرق اسلامی- نقل شده است؛ شیعه و سنی نقل کرده اند.
این «انما»خیلی معنا دارد. یعنی اساساً بعثت من برای این است، هدف این است، بقیه مقدمه است. «لاتمم مکارم الاخلاق».تا اینکه مکارم اخلاق، در میان بشر و افراد جامعه، در میان انسانها و این امت کامل بشود، رشد پیدا کند و همه از آن برخوردار بشوند و انسان بشویم.
عزیزان من، بدانید که دنیا امروز؛ به این احتیاج دارد. متأسفانه دنیای مادی، از این خصوصیت به کلی محروم است!(17)
نقش و ثمرات اخلاق
پیام انقلاب اسلامی پیام معنویت، اخلاق و توجه به خدا و وارد کردن این عنصر در زندگی انسانهاست. هرجا که نام و پیام انقلاب و امام نفوذ کرده، «معنویت» را با خود همراه برده است؛ حتی در برخی جوامع مسیحی و غیرمسلمان نیز که به انقلاب اسلامی روی خوش نشان داده اند و از آن درس گرفته اند و بهره ها برده اند، عنصر «معنویت» را مشاهده می کنید. رد پای انقلاب بزرگ اسلامی ما «معنویت» است و این معنویت، اولین پیام این انقلاب و این امام معنوی است. آن امامی که خود یک انسان والا، عارف، فقیه، دین شناس، متعبد و قائم باللیل بود ونیمه ی شب خود را در حالت تضرع، با خدا خلوت می کرد.(18)دانش بدون معنویت و اخلاق بمب اتم می شود
هرجایی که دانش باشد، اما وجدان ومعنویت واخلاق و عاطفه و احساسات بشری در آن جا غریب باشد، بشر از آن دانش سودی نخواهد ببرد.دانش بدون معنویت و اخلاق، بمب اتم می شود، به جان بی گناهان می افتد، اسلحه می شود، غیر نظامیان را در لبنان و فلسطین اشغالی و دیگر مناطق عالم هدف قرار می دهد؛ مواد کشنده ی شیمیایی می شود، در حلبچه و بقیه ی نقاط عالم، زن و کودک و مرد جوان و انسان وحیوان را به نابودی می کشد. اینها از کجا آمد؟ این مواد کشنده، از همین مراکز علم و از همین کشورهای اروپایی خارج شد! آنها بودند که این مواد را ساختند و در اختیار رژیمی که ملاحظات لازم را نداشت، گذاشتند. نتیجه این شد که مشاهده کردید. سلاحها و انواع و اقسام فرآورده های علم ، امروز نتوانسته است و نمی تواند بشر را خوشبخت کند، خانواده ها را سعادتمند نماید، فرزندان و کودکان و زنان و مردان را لذت زندگی بچشاند، به خاطر این که با اخلاق و معنویت همراه نیست.ما در تمدن اسلامی و در نظام مقدس جمهوری اسلامی که به سمت آن تمدن حرکت می کند، این را هدف گرفته ایم که دانش را همراه با معنویت پیش ببریم. این که می بینید دنیای غرب نسبت به پایبندی ما به معنویت حساس است، بر دینداری ما اسم تعصب و تحجر می گذارد، علاقه مندی ما به مبانی اخلاقی و انسانیت را مخالفت با حقوق بشر قلمداد می کند، به خاطر آن است که این روش، ضد روش آنهاست. آنها علم را پیش بردند-البته کار مهم و بزرگی بود-اما جدای از اخلاق و معنویت بود و شد آنچه که شد. ما می خواهیم علم با اخلاق پیش برود. دانشگاه همچنان که مرکز علم است، مرکز دین و معنویت هم باشد. متخرج دانشگاههای کشور، مثل متخرج حوزه های علمیه، دیندار بیرون بیاید. این، آن چیزی است که آنها نمی پسندند و نمی خواهند. به همین خاطر، سالهاست که با انواع تهمتها، به جمهوری اسلامی تهمت می زنند. این تهمتها این قدر مکرر شده که برای شنوندگان تهوع آور است! جمهوری اسلامی را به تعصب و تحجر و -به قول خودشان- بنیادگرایی، یعنی خشکی بی حدو اندازه یی که هیچ انعطافی در آن نیست، متهم می کنند! اسلام را این گونه معرفی می کنند، در حالی که خشکی آن جاست، زندگی دور از معنویت و عطوفت و رحمت و انسانیت آنجاست که حتی محیط گرم خانواده هم قادر نیست کودکان را در خود نگهدارد...
محیط اسلامی، محیط رحمت، اعتدال، حاکمیت معنویت و تقواست، که خود معنویت و تقوا، یعنی آغوش بازی برای همه ی عواطف انسانی، همه ی احساسات صحیح بشری، همزیستی و آسایش معنوی انسانها و آرامش دلها.(19)
مبنای انقلاب ما، ارزشهای دینی واخلاقی و معنوی بود
دو خصوصیت از خصوصیات استثنایی این انقلاب را مطرح می کنم که همین دو خصوصیت، بیشترین تأثیر را در وجهه ی این انقلاب در دنیا داشت؛ همچنان که بیشترین تأثیر را در پیروزی و ماندگاری انقلاب در کشور اسلامی داشت. همین دو خصوصیت بود که با گذشت چندین سال، هنوز موجب شده است که در گوشه و کنار عالم، به پیروی از این انقلاب و در پرتو آن، از سوی کسانی حداقل حرکات و تحولات وتلاشهایی انجام بگیرد.یکی از این دو خصوصیت، عبارت بود از این که مبنای این انقلاب، ارزشهای دینی و اخلاقی و معنوی بود و خصوصیت دیگر این بود که انقلاب بر پایه ی اراده و خواست مردم در تشکیل و اداره ی حکومت باقی ماند. یعنی پس از پیروزی انقلاب، اهمیت نقش مردم از آنها سلب نشد و به عنوان یک عنصر برای انقلاب باقی ماند. این دو خصوصیت، در انقلاب ما وجود دارد...
انقلاب از خانه ی مذهب-یعنی مسجد و مدرسه ی دینی -آغاز شد و جهتگیری مذهبی در انقلاب روزبه روز افزایش پیدا کرد و نقش مذهب و ارزشهای معنوی، آن قدر قوی شد که کسانی را به میدان انقلاب کشاند که معمولاً در هیچ انقلابی، این گونه آدمها به میدان نمی آیند. حتی افراد مسن و بی خبر از مسایل سیاسی و آدمهایی را که در شهرها و روستاهای دورافتاده زندگی می کنند، به میدان انقلاب و مبارزه کشاند.علاوه ی بر این، روحیه ی مذهبی دراین انقلاب کاری کرد که در دوران انقلاب، کمترین ضایعه به وجود آید... وقتی مردم تهران دکانها را بستند و زندگی را تعطیل کردند و همه وارد میدان مبارزه شدند، از شهرها و روستاهای اطراف، برای مردم نان آوردند، یعنی همدردی کامل کردند. دراین جا، مسأله ی خشم مردم به خاطر یک قضیه ی مادی نبود، بلکه مسأله ی دین و معنویت و خدا بود این به سبک دیگری در زندگی مردم اثر می گذارد و به فعالیتهای آنها شکل می دهد. بعد هم وقتی انقلاب پیروز شد، حکومتی که به وجود آمد، براساس انقلاب، یک حکومت اسلامی بود؛ یعنی جمهوری اسلامی. این حکومت، به سمت چپ و راست حرکت نکرد؛ بلکه در خط مستقیم دین باقی ماند. وقتی جمهوری اسلامی هم تشکیل شد، با گذشت زمان راه دین را رها نکرد؛ بلکه درست در قانونگذاری و انتخاب مسؤولان و مجریان و کارگزاران اصلی نظام-مثل نمایندگان مجلس و دیگران- مردم با معیارهای اسلامی وارد میدان شدند.
دین، خصوصیت انقلاب بود و ماند. این طور نبود که روزی دین خصوصیت انقلاب باشد و پس از چندی، این خصوصیت از انقلاب گرفته بشود و به چیز دیگری تبدیل بشود. این یک خصوصیت، در هیچ یک از انقلابها نبود و همین، یکی از مهمترین عوامل بود تا هر جای دنیا قلبی برای دین و اسلام می تپد، به جمهوری اسلامی -که برای اسلام حرکت می کند و به اعلای کلمه ی اسلام فکر می کند- علاقه مند باشد.(20)
پی نوشت ها :
1. -پیام نوروزی سال 76، اول فروردین 1376.
2. -دیدار با مقامات کشوری و لشکری به مناسبت بعثت پیامبر (ص)،7 آذر 1376.
3. -ره توشه ای از بیانات مقام معظم رهبری(فیض هدایت)
4. -حدیث ولایت(8)،ص 75، 31شهریور 1370
5. -حدیث ولایت (1)،ص 304، 23 تیر 1368.
6. -حدیث ولایت (8)،ص 177
7. -دیدار با روحانیون و طلاب مبلغ در حسینیه امام خمینی (ره) به مناسبت فرا رسیدن ماه مبارک رمضان، ، 3 دی 1376.
8. -دیدار با علما و خطبای کشور در آستانه ی ماه محرم، دوم اردیبهشت 1377.
9. -حدیث ولایت (3)، ص 299 و 300
10. -خطبه های نماز جمعه، 12 بهمن 1375
11. -پیام نوروزی ،اول فروردین 1376.
12. -پیام نوروزی، اول فروردین 1376.
13. -حدیث ولایت(6)، ص 156 و 166 ،1 اسفند 1369.
14. -حدیث ولایت(1)،ص 156
15. -حدیث ولایت (2)، ص 241
16. -دیدار با اقشار مردم و مسؤولان به مناسبت سالروز بعثت ، 7 آذر 1376.
17. -دیدار با مسؤولین کشوری و لشکری ،19 آذر 1375.
18. -سخنرانی در مراسم سالگرد ارتحال حضرت امام (ره) در مرقد مطهر، 14 خرداد 1374.
19. -دیدار با پرستاران و امدادگران بیمارستانها و مراکز درمانی، 19 شهریور 1376.
20. -حدیث ولایت (3)،ص 249- 252، 20 بهمن 1368.
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}